مقاتل اهل بیت(علیهم السلام) » پایگاه اطلاع رسانی دکتر مسعود بازودار


مقاتل اهل بیت(علیهم السلام)

??????????????????????????????

???????????????

???????????????

مقتل حضرت زهراسلام الله علیها

??《السَّلامُ عَلَى مَوْلانَا أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)》??

✅بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) مظلومیت امام علی(ع) دو چندان شد.
در برخی منابع این چنین آمده که؛
?《وَكَانَ لِعَلِيٍّ(ع) وَجْهٌ مِنَ النَّاسِ حَيَاةَ فَاطِمَةَ(س)، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ(س) انْصَرَفَتْ وُجُوهُ النَّاسِ عَنْ عَلِيٍّ(ع)》
♦️تا فاطمه(س) زنده بود، علی(ع) آبرویی داشت و مردم به امیر المومنین(ع) روی خوش نشان می‌دادند، اما با شهادت فاطمه(س)، دیگر به او پشت کردند.(۱)
در روایتی دیگر آمده است که حضرت رسول اکرم(ص) به همراه امام علی(ع) از مکانی عبور می کردند که به مناسبتی حضرت رسول اکرم(ع) بلند بلند گریستند.
امام علی(ع) علت را جویا شدند و پرسیدند :
?《يَا رَسُولَ اَللَّهِ(ص)! مَا يُبْكِيكَ؟
♦️یا رسول الله(ص)! علت گریه شما چیست؟
رسول اکرم(ص) فرمود :
?《یَا اَخِی! ضَغَائِنُ فِي صُدُورِ أَقْوَامٍ لاَ يُبْدُونَهَا إِلاَّ بَعْدِي》
♦️ای برادرم! علی جان! كينه ها و حقدهایی را مى‌بينم كه در سينه‌هاى این مردم نسبت به تو پنهان داشته اند، و آن را اظهار نخواهند كرد مگر بعد از من!(۲)
امام صادق(ع) می فرماید :
وقتی لحظات آخر عمر شریف حضرت فاطمه(س) سپری می شد، حضرت(س) در حال گریه بود.
امیرالمومنین(ع) از ایشان پرسید :
?《یَا سَیّدَتی! مَا یَبکِیکِ؟
قَالَت : اَبکِی لِمَا تَلقِی بَعدِی!》
♦️ای سرور من! چرا گریه می کنی؟
حضرت زهرا(س) فرمود :
به مصیبت ها و بلاهایی گریه می کنم که بعد از من خواهی دید.(۳)
امام علی(ع) وقتی حضرت فاطمه(س) را دفن می کرد، در حالی که؛
?《أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ》
♦️اشک از چشمان مبارک به گونه هایش می ریخت.(۴)
و در رثای فاطمه زهرا(س) اینگونه سرود :
?《اِنّمَا أَبكِی مَخَافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏!》
♦️گریه می ‌کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم و عمرم طولانی باشد.(۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}

?منابع :
۱)کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۴۷۴
۲)المسترشد طبری شیعی، ص۳۴۱
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۸
۴)امالی شیخ طوسی، ص۱۰۹
۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۴۰

??????????????

وقایعی که باعث اشک ریختن اباعبدالله علیه السلام درروز عاشوراشد

??《اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا مَن بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ》??

✅طبق مقاتل، امام حسین(ع) در روز عاشورا، در چند واقعه گريه کرده اند که به برخی از آنان اشاره می کنیم.

۱.هنگام وداع با حضرتعلیاکبرعلیهالسلام :
سید بن طاووس می نویسد :
در روز عاشورا، بعد از شهادت آخرین غیر بنی هاشمی، زمان حرکت حضرت علی اکبر(ع) به میدان نبرد، فرا رسید.
?《ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى》
♦️امام حسین(ع) نگاهى مأيوسانه به علی اکبر(ع) انداخت و چشمان خود را به زير افكند و گریست.(۱)

۲.وداع با حضرت قاسمبنالحسنعلیه_السلام :
در روز عاشورا، هنگامى كه نوبت مبارزه حضرت قاسم(ع) شد، او براى كسب اجازه خدمت امام حسين(ع) رسید.
علامه مجلسی می نویسد :
?《فَلَمَّا نَظَرَ الحُسَينُ(ع) إِلَيهِ قَد بَرَزَ اِعتَنَقَهُ وَ جَعَلَا يَبكِيَانِ حَتَّى غُشِيَ عَلَيهِمَا》
♦️هنگامی که نگاه امام حسين(ع) به فرزند برادر خود افتاد كه عازم ميدان كارزار شده، دو دست مبارك خود را به گردن قاسم(ع) انداخت و هر دو بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك ریختند و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگوار از حال رفتند.(۲)

۳.زمان شهادت حضرت علیاصغر علیهالسلام :
ابی مخنف می نویسد :
امام حسین(ع)، بعد از شهادت علی اصغر(ع) طفل را به سمت خیمه گاه آورد.
?《فَوَضَعَهُ فِی الخِیمَةِ وَ بَکَی عَلَیهِ》
♦️حسین(ع) طفل را در خیمه گذشت، در حالی که بر او می گریست.(۳)

۴.هنگام شهادت حضرت عباس علیه السلام :
سید بن طاووس می نویسد :
?《اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ(ع) عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیدَاً》
♦️عبّاس(ع) را از امام حسین(ع) جدا کردند و او را احاطه نمودند، تا آن که او را شهید نمودند، امام حسین(ع) در شهادت برادر خود به شدّت گریست.(۴)

۵.هنگام وداع با اهل خیام :
وقتی امام حسین(ع) قصد وداع آخر با اهل حرم نمود، حضرت سکینه سلام الله علیها خود را به بابا رساند و امام(ع) را به آغوش کشید و عرض کرد :
?《یَا اَبَتَاهُ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》
♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان!(۵)
سپس شروع به گریه کردن نمود و به حضرت(ع) عرض کرد :
?《يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ!
فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه》
♦️پدر جان! لحظه ای صبر کن تا از تو بهره ای بگیرم! (تو را خوب ببینم) این وداعی است که بعد از آن دیداری نیست.
?《وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا》
♦️بعد خود را روی دست و پای پدر انداخت و آنها را می بوسید و گریه می کرد.
امام حسین(ع) دلش به حال او سوخت و لذا ایشان نیز گریه کرد.(۶)

۶.هنگام شهادت خود امام حسین(ع) :
علامه مجلسی می نویسد :
در روز عاشورا؛
?《ثُمَّ اِلْتَفَتَ عَنْ یَمینِهِ فَلَمْ یَرَ اَحَداً مِنَ الرِّجالِ وَ اِلْتَفَتَ عَنْ یَسارِهِ فَلَمْ یَرَ اَحَدَاً بَکَی》
♦️هنگامی که امام حسین(ع) در سرزمين كربلاء تمام ياران و برادران و خويشان امام(ع) شهيد شدند، آن حضرت(ع) غريبانه نگاهى به طرف راست كرد، كسى را نديد، سپس نگاهى به جانب چپ نمود، احدى را مشاهده نكرد، سپس گریست.(۷)
و در لحظه آخر این دعا را فرمود :
?《اللَّهُمَّ..أَدْعُوکَ مُحْتَاجاً وَ أَسْتَعِینُ بِکَ ضَعِیفاً وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کَافِیاً، احْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ》
♦️خدایا! من با فقر و احتیاج تو را می‌خوانم و از تو بر ضعف و ناتوانیم مدد می‌طلبم و برای کفایت امورم بر تو توکل می‌کنم.
پس خدایا تو میان ما و قوم ما به حق حکم فرما.(۸)

?منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۳
۲)بحار الأنوار مجلسی، ج‏۴۵، ص۳۳
۳)مقتل الحسین(ع) ابومخنف، ص۱۲۹
۴)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۸
۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۶)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ج۱، ص۲۸۵
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۶
۸)مصباح المتهجد شیخ طوسی، ج۲، ص۸۲۷

???????????????

مقتل عبدالله بن علی علیهماالسلام

?《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع)》?✅عبدالله(ع) پسر دوم امام علی(ع) و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین(س) است که او را اولین شهید از میان برادرانش عنوان کرده‌اند.
او را عبدالله اکبر و کنیه‌ اش را ابومحمد نوشته‌اند.
عبدالله(ع) نیز مانند برادر بزرگش عباس(ع) مدتی را با پدر بزرگوارش ‌امام علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و مدت طولانی را با امام حسین(ع) زندگی کرد و رشادت، شجاعت، جوانمردی، وفاداری، صبر و مقاومت، پاک‌بازی و فداکاری و بصیرت در دین را آموخت و خود متخلق به آن صفات گردید.
عبدالله(ع) از آغاز سفر از مدینه تا کربلا همراه برادر بزرگوارش امام حسین(ع) بود و همچون سه برادرش به رغم خواسته امام حسین(ع)، حاضر به ترک او نگردید و امان‌نامه عبیدالله بن زیاد را که به واسطه شمر آورده شده بود را نپذیرفت.(۱)
بنابر نقل مورخان، عصر روز عاشورا، حضرت عباس(ع) برادران خود عبدالله(ع) و جعفر(ع) و عثمان(ع) را ترغیب کرد، تا قبل از او به میدان بروند و فرمود :
?《بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص)》
♦️پدر و مادرم فدايتان باد! بپا خيزيد و به ميدان جهاد و دفاع از حق گام پسپاريد؛ به پيش برويد تا بنگرم كه چگونه در راه خدا و پيامبرش اخلاص مى‌ورزيد و در اين راه خيرخواهى مى‌كنيد.(۲)
در این هنگام؛
?《فَتَقَدَّمَ عَبدُاللهِ(ع) فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدِيدَاً》
♦️عبدالله(ع) به میدان شتافت و جنگ نمایانی کرد.(۳)
او این گونه رجز می‌خواند :
?《اَنَا ابنُ ذِی النَّجدةِ وَ الاَفضَالِ
سَیفُ رَسُول اللهِ ذُو النِّکالِ
ذَاکَ عَلِی الخَیرِ ذُو الفِعالِ
فِی کُّلِ قَومٍ ظاهِرُ الاَحوَالِ》
♦️من پسر مرد دلاور و بخشنده‌ام. آن مرد امام علی(ع) نیکوکار است که شمشیر رسول اکرم(ص) بود و کیفر دهنده‌ای که آثار ترس و رعب از او، در هر جماعتی آشکار است.(۴)
عبدالله(ع) پس از‌ نبردی‌ سخت و از پای درآوردن تنی چند‌ بالاخره‌ با هانی ‌بن‌ شبیب‌ حضرمی‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌.
تا اینکه؛
?《ضَرَبَ هَانِئُ بنُ شَبِيتِ الحَضرَمِي ضَربَتَينِ فَقَتَلَهُ》
♦️بین هانی بن شبیب حضرمی و عبدالله(ع) دو ضربت‌ در میان‌ شان‌ رد و بدل‌ شد، و سرانجام هانی با ضربه‌ای که بر فرق عبدالله(ع) فرود آورد، و او را به شهادت رساند.(۵)
اما در قول دیگری خولی بن یزید اصبحی به عبدالله(ع) نیزه زد و مردی از قبیله بنی‌ تمیم بن دارم او را به شهادت رساند.(۶)
در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله(ع) چنین سلام داده شده است :
?《السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ اَمیرِ المُؤمِنینَ(ع) مُبلَی البَلاءِ وَ المُنادِی بِالوِلاءِ فی عَرصَةِ کَربَلاءَ المَضروبِ مُقبِلاً وَ مُدبِراً لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ هانِی بنَ ثَُبََیتٍ الحَضرَمِی》
♦️سلام بر عبدالله بن امیرالمؤمنین علی (ع)، آزمایش کننده بلا و منادی ولایت آل رسول (ص) در میدان کربلا، آنکه از پس و پیش ضربه‌ها خورد و زخم‌ها دید. خداوند قاتل او هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند.(۷)
مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است. 

?منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸
۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ج۲، ص۶۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۴)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۴
۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۴۰۷
۶)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳
۷)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰

???????????????

مقتل جعفربن علی علیهماالسلام

??《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)》??

✅جعفر(ع) سومین پسر امام علی(ع) ام البنین(ع) است.
امام علی(ع) به خاطر علاقه فراوانی که به برادرش جعفر بن ابی طالب(ع) داشت، نام او را جعفر نهاد.(۱)
جعفر(ع) از همان ابتدای حرکت امام حسین(ع) از مدینه، با ایشان همراه شد.
هنگامی که جعفر(ع) به میدان نبرد عازم شد، این چنین رجز خواند :
?《إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی
ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏
ذَاكَ الْوَصِیّ ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی
حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ
أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏ِ》
♦️منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی(ع) نیکوکار و بخشنده.
آن علی(ع) ای که وصی رسول اکرم(ص) و فردی بلند مرتبه و ولیّ است.
افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام مرا بس است.
من از حسینی(ع) که صاحب کرم و بزرگواری است، حمایت می‌کنم.(۲)
سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۳)
و به نقلی هانی بن شبیت حضرمی، جعفر(ع) را به شهادت رساند.(۴)
در زیارت ناحیه به جعفر(ع) این چنین سلام داده شده است‌ :
?《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الصَّابِرِ نَفْسُهُ مُحْتَسِباً وَ النَّائِی عَنِ الْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً الْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ الْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ الْمَکثُورِ بِالرِّجَالِ》
♦️سلام بر جعفر بن امير المؤمنين(ع) هم او كه در راه خشنودى خدا با جان شكيبايى نمود و در بلاد غربت خود را آماده‌ى جنگ نمود و براى نبرد پيش رفت مردان جنگى زيادى بر او حمله‌ور شدند و او را كشتند.(۵) 

?منابع :
۱)إبصار العین سماوی، ص۶۹
۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۷
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۹
۵)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰

مقتل عثمان بن علی علیهماالسلام

?《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)》?

✅آخرین پسر امام علی(ع) و حضرت ام البنین(ع) عثمان(ع) بود که امام علی(ع) به خاطر عشق و علاقه به عثمان بن مظعون نام او را عثمان گذاشت.(۱)
عثمان(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش جعفر(ع)؛
?《قَامَ مَقَامَ إِخوَتِهِ》
♦️جانشین او شد و به میدان نبرد رفت.(۲)
جانانه جنگید و این گونه رجز خواند :
?《إِنِّی انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِ
شَیخِی عَلِی ذُو الْفَعالِ الظَّاهِرِ
وَ إِبْنُ عَّمِ النَّبِی الطَّاهِرِ
أَخُو حُسَینٌ خَیرَةُ الأَخائِرِ
وَ سَیدُ الکُبّارِ وَ الأَصَاغِرِ
بَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِی النّاصِرِ》
♦️منم عثمان که مفاخر بی‌ شماری دارم.
پدرم علی(ع) است که کارهایش آشکار است.
پدرم، پسر عموی پیامبرِ(ص) پاک‌ طینت است و برادرم حسین(ع) سرآمد برگزیدگان است و پس از پیامبر(ص) وصیّ پیروزمند و آقا و مولای همه است.(۳)
سرانجام؛
?《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》
♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۴)
در زیارت شهداء به عثمان(ع) اینگونه سلام داده شده است :
?《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) سُمِّی عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ لَعَنَ اللَّهُ رَامِیهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِی بْنَ یزِیدَ الْأَصْبَحِی الْأَیادِی وَ الْأَبَانِی الدَّارِمِی》
♦️سلام بر عثمان فرزند امیر المومنین(ع) که هم نام عثمان بن مظعون بود، خدا تیرزننده به وی خولی بن یزید اصبحی ابانی دارمی را لعنت کند.(۵)   

?منابع :
۱)مقاتل الطالبیین اصفهانی، ص۸۹
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۳)بحار الانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۷
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹
۵)مزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۸۷

???????????????

مصائب امام هادی علیه السلام

??《السَّلامُ عَلَيْكَ یَا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهَادِیِ النِّقِیُّ》??

✅بعد از شهادت امام جواد(ع) متوکل عباسی براى اینکه بتواند امام هادی(ع) را زیر نظر بگیرد، ایشان را از مدینه به سامراء دعوت تبعید گونه کرد.
از این طریق، وی توانست کنترل شدید را حتى در درون خانه امام(ع) بر قرار سازد و تمام حرکات و ملاقاتهاى حضرت(ع) را زیر نظر داشته باشد.
پس به یحیى بن هرثمه ماموریت داد تا امام هادى(ع) را از مدینه به سامراء ببرد.
شیخ مفید می گوید :
?《فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا فَاَنَزَلَ فِی خَانٍ [الاَشنَعِ] یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ》
♦️پس زمانی که امام هادی(ع) به سامراء رسید، متوکل برای اینکه از شان امام(ع) بکاهد، دستور داد، ایشان را یک روز در کاروانسرای کثیف و بدنامی به نام صعالیک جای دهند و روز بعد وارد شهر کنند.(۱)
امام(ع) در این شهر نظامی حدود ۲۰ سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود.
مسعودی می نویسد :
روزی در مدینه در نزد متوکل از امام هادی(ع) سعایت و سخن چینی شد و به او گفتند :
در منزل او سلاح و نوشته‏ ها و اشیاى دیگرى است که از طرف شیعیان به وى رسیده و او قصد قیام بر ضد دولت تو را دارد.
پس؛
?《فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَهً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَهٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الرَّمْلِ وَ الْحَصَى وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْکَ إِلَى الْمُتَوَکِّلِ》
♦️متوکل گروهى را به منزل آن حضرت(ع) فرستاد و آنان شبانه به خانه امام‏ علی(ع) هجوم بردند.
ولى چیزى به دست نیاوردند، آنها دیدند که حضرت(ع) تنها در اطاقى دربسته نشسته و در حالى که جامه پشمین بر تن دارد و بر زمین خاکى روى شن و ماسه نشسته، به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام(ع) را با همان حال دستگیر کرده و نزد متوکل بردند.
آنان به متوکل گفتند :
?《لَمْ نَجِدْ فِی بَیْتِهِ شَیْئاً وَ وَجَدْنَاهُ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَهِ وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ》
♦️در خانه‏ اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم که قرآن مى‏ خواند.
متوکل چون امام(ع) را دید، از عظمت و هیبت امام(ع) بى‏ اختیار ایشان را احترام نموده و در کنار خود نشانید و با کمال گستاخى جام شرابى را که در دست داشت‏، به امام(ع) تعارف نمود.
امام هادی(ع) سوگند یاد کرده و فرمود :
?《وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی فَأَعْفَاهُ》
♦️گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار!
متوکل حضرت(ع) را معاف نمود و گفت :
پس شعرى بخوان!
حضرت(ع) فرمود : من شعر کم مى‏ خوانم‏!
متوکل گفت : باید بخوانى!
امام هادى(ع) آن گاه که اصرار وى را دید اشعارى را قرائت نمود، که تمام اهل مجلس متاثر شده و به گریه افتادند و بزم شراب و عیش به سوگ و عزا تبدیل شده و آنان جامهاى شراب را بر زمین کوبیدند.
?《فَبَکَى الْمُتَوَکِّلُ حَتَّى بَلَّتْ لِحْیَتَهُ دُمُوعُ عَیْنَیْهِ وَ بَکَى الْحَاضِرُونَ وَ دَفَعَ إِلَى عَلِیٍّ(ع) أَرْبَعَهَ آلَافِ دِینَارٍ ثُمَّ رَدَّهُ إِلَى مَنْزِلِهِ مُکَرَّماً》
♦️پس از خواندن این اشعار، متوکل و هر که در مجلس بود گریستند، تا آنجا که اشک محاسن متوکل را تر کرد.
سپس وی چهار هزار دینار به امام هادی(ع) داد و ایشان را با احترام روانه منزل کرد.(۲)
در نقلی دیگر آمده است که؛
?《فَضَرَبَ الْمُتَوَکِّلُ بِالْکَأْسِ‏ الْأَرْضَ وَ تَنَغَّصَ عَیْشُهُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ》
♦️متوکل (پس از شنیدن این اشعار) جام شرابش را بر زمین کوفت و در آن روز عیششان منقّض گردید.(۳)
سرانجام امام هادی(ع) در زمان معتز مسموم گردید و در ماه رجب سال ۲۵۴ هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید و در خانه خویش به خاک سپرده شد.
امام حسن عسکری(ع) بدن پدر بزرگوار خود را غسل دادند، کفن کردند و بر جنازه ایشان نماز خواندند و به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که؛
?《خَرَجَ أَبُو مُحَمَّدٍ(ع) فِی جَنَازَهِ أَبِی الْحَسَنِ(ع) وَ قَمِیصُهُ مَشْقُوقٌ》
♦️امام حسن عسکری(ع) در مراسم تشییع پیکر مطهر پدرش گریبان چاک کرد.(۴)

?در تاریخ حیات امام هادی(ع) سه حادثه ناگوار که ذکر شد، دلها را روانه مظلومیت جد غریب ایشان، امام حسین(ع) و احوالات اسرای کربلا می کند.

?الف) جای دادن امام هادی(ع) در خرابه :
شیخ صدوق روایت کرده است که؛
?《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ(ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》
♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین(ع) را با امام سجاد(ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۵)
قطب الدین رواندی نقل می کند که؛
?《لَمَّا اُتِيَ بِعَلِيِ بنِ الحُسَينِ(ع) وَ مَن مَعَهُ إلَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيَةَ، جَعَلُوهُم فِي بَيتِِ خَرَابِِ وَاهِي الحِيطَانِ》
♦️یزید، امام سجاد(ع) و دیگر همراهان اسراء را در خانه ای ویران و خرابه جای داد.(۶)

? ب) وارد کردن امام هادی(ع) در مجلس شراب :
شیخ صدوق به نقل از امام رضا(ع) در حدیثی، چنین نقل می کند :
?《لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى الشَّامِ أَمَرَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَ عَلَيْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ يَأْكُلُونَ وَ يَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِي طَسْتٍ تَحْتَ سَرِيرَةٍ وَ بُسِطَ عَلَيْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ يَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ يَذْكُرُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ يَسْتَهْزِئُ بِذِكْرِهِمْ فَمَتَى قَامَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ》
♦️هنگامى که سر حسین بن علی(ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آن‌ را در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین(ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین(ع)، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد می‌کرد، و چون از همبازیش می‌بُرد جام شراب را برگرفته سه بار می‌نوشید.
?《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》
♦️آن‌گاه باقی مانده آن‌را در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ ریخت.(۷)
یزید در حال مستی؛
?《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》
♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۸)

? ج) گریبان چاک زدن امام حسن عسگری(ع) در مصیبت پدر گرامیشان امام هادی(ع) :
ابن طاووس نقل می کند که؛
وقتی اهل بیت امام حسین(ع) را وارد مجلس یزید کردند، آنان در مقابلش ایستادند، امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود :
?《أَنْشُدُكَ اللَّهَ يَا يَزِيدُ! مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الصِّفَةِ؟》
♦️ای یزید! تو را به خدا سوگند می دهم به گمان تو اگر پیامبر اکرم(ص)ما را به این هیئت دیدار نماید چه می کند؟
یزید در این هنگام، حکم کرد ریسمانها را بریدند و آنان را از قید طناب رها ساختند.
در این هنگام، یزید دستور داد، سر مبارک امام حسین(ع) را در بین انظار مجلس آوردند.
?《وَ أَمَّا زَيْنَبُ(س) فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ‏ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ الْقُلُوبَ :
يَا حُسَيْنَاهْ! يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)! يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى! يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(س) سَيِّدَةِ النِّسَاءِ! يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى(ص)》
♦️در این هنگام، زینب کبری(س) وقتی سر مبارک برادر خود را دید از شدت ناراحتی دست در گریبان برد و چاک زد و سپس به آواز غمناک فریاد زد :
واحسیناه! ای فرزند فاطمه زهرا(س)! ای دختر رسول خدا(ص)!
راوی می گوید :
به خدا سوگند! که همه آن کسانی که در مجلس یزید حضور داشتند، از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.(۹)   

?منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۱۱
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۵۰، ص۲۱۱
۳)سفینه البحار محدث قمی، ج۶، ص۴۰۹
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۵
۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸
۶)الخرائج و الجرائح راوندی، ج۲، ص۷۵۳
۷)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۴، ص۴۱۹
۸)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵
۹)الللهوف ابن طاووس، ص۸۳


???????????????