Warning: Trying to access array offset on value of type bool in /home/masuodba/domains/masuod-bazoodar.ir/public_html/dr/wp-content/themes/Sahifa-Theme/sahifa/framework/functions/theme-functions.php on line 626 ولادت باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام » پایگاه اطلاع رسانی دکتر مسعود بازودار


ولادت باب الحوائج ابالفضل العباس علیه السلام

ولادت حضرت ابالفضل العباس

1⃣ویژگی های جسمانی حضرت عباس(ع) :
✅حضرت عباس(ع) دارای زیبایی ویژه ای بود و چهره دلربایش، هر بیننده ای را به تحسین وا می داشت.
سیمایی خوش و مقبول که همچون ماه تمام، در میان هاشمیان می درخشید و از همین رو او را «ماه بنی هاشم» می‌ نامیدند.
جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبدالله پدر پیامبر اکرم(ص) را «ماه حرم» می خواندند.(۱)
گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارش های تاریخی در راستای ویژگی های جسمی حضرت عباس(ع) آمده است :
?《کَانَ العَبَّاسُ(ع) رَجُلاً وَسِیمَاً جَسِیمَاً جَمِیلَاً وَ یَرْکَبُ الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض》
♦️حضرت عباس(ع) مردی زیبا، تنومند و آراسته بود که هر گاه بر اسب تناوری سوار می شد، پاهای او به زمین می رسید.(۲)
?منابع:
۱)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۹۰
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹
2⃣علمیّت حضرت عباس(ع) :
✅حضرت عباس(ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته ای بود.
او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است، که از منشأ علم الهی حضرت علی(ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته بود.
در باره دانش ایشان گفته شده است که :
?《وَ قَدْ کَانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الاَئِمَّه》
♦️حضرت عباس(ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان(ع) است.(۱)
در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم می فرماید :
?《اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ(ع) زُقَّ العِلمَ زَقَّاً》
♦️به درستی که عباس بن علی(ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!(۲)
?منابع :
۱)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۴۳۷
۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸
3⃣عبودیّت حضرت عباس(ع) :
✅امام صادق(ع) در باره عبودیت حضرت عباس(ع) می فرماید :
?《كَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلی(ع) عَبدَ صَالِحِِ وَ صُلبَ الإِيمَانِ》
♦️عموى ما، عبّاس(ع)، عبد صالح وداراى ايمانى راسخ بود.(۱)
در روایتی دیگر در مورد عبودیت حضرت عباس(ع) نقل شده است که؛
?《کَانَ العَبَّاسُ(ع) فِی العِبَادَة و کِثرَةِ الصَلَوةِ وَ السُّجُودِ بِمَرتَبَةِِ عَظیمَةِِ》
♦️حضرت عباس(ع) در عبادت و بسیاریّ نماز و سجده، مقام و مرتبۀ بزرگی داشت.(۲)
حضرت عباس(ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه های عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود.
اثر سجده های طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود، تا آن جا که قاتل او می گوید :
?《يُبْصَرُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَثَرُ السُّجُودِ》
♦️در پیشانی او اثر سجده می درخشید.(۳)
?منابع :
۱)عمده الطالب ابن عنبه، ص۳۴۹
۲)خصائص العباسیه کلباسی، ص۱۰۷
۳)ثواب الاعمال شیخ صدوق، ص۲۱۹
4⃣ادب :
✅یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند.
امیر المؤمنین(ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش می کرد و می فرمود :
?《لا مِیراثَ کَالأَدَبِ》
♦️هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.(۱)
آن بزرگوار، همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت می کرد.
حضرت عباس(ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارش های پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آن جا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد.
هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور این ارزش گران قدر اسلامی است.
در تاریخ، نمونه های گویایی از این ویژگی ایشان به چشم می خورد.
او هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین(ع) نمی نشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه به صورت دو زانو در گوشه ای می نشست.
او در طول زندگی خود، همواره دو برادر بزرگ‌ترش یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را امام خود می‌دانست و در مقابل آنها مطیع و فرمانبردار بود.
آن بزرگوار در طول عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمی زد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خدا(ص)!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس می داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار می داد.(۲)(۳)
?منابع :
۱)نهج البلاغه، حکمت ۱۱۳
۲)بطل العلقمی مظفر، ج۲، ص۴۴۳
۳)العباس(ع) بغدادی، ص۷۱-۷۳
5⃣بصیرت :
✅امام صادق(عليه ‏السلام) درباره بصیرت حضرت عباس(ع) می فرماید :
?《كَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِي(ع) نَافِذَ البَصِيرَة..》
♦️عموى ما، عبّاس بن علی(ع)، داراى بينشى ژرف و راسخ بود.(۱)
بصیرت حضرت عباس(ع) در ماجرای ردّ امان نامه دشمن نمود بیشتری پیدا کرد.
نقل شده است که؛
در روز نهم محرم سال ۶۰ هجری، شمر بن ذی الجوشن به همراه امان نامه از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد.
وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، و از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز به همین قبیله انتساب پیدا مى كرد، بدین جهت، در نزدیكى خیمه گاه امام حسین(ع) با صداى بلند فریاد زد :
?《أَیْنَ بَ

نُو أُخْتِی؟!!》
♦️خواهر زادگان من کجایند؟
ولی آن بزرگواران جواب ندادند.
امام حسین(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود :
?《اَجِیبُوهُ وَاِن کَانَ فَاسِقَاً》
♦️پاسخ شمر را بدهید اگر چه او فاسق است!
آنان گفتند : چه می گویی شمر؟
شمر گفت :
?《يا بَني اختي!
أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》
♦️ای خواهر زادگان من!
شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و ملتزم قید طاعت امیرالمؤمنین یزید باشید.
حضرت عباس(ع) كه كانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد :
?《تَبَّت یَداکَ وَلَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ! یا عَدُوَّاللهِ! اَتَامُرُنا اَن َنترُکَ اَخانا وَسَیَّدَنا الحُسَینَ بنَ فاطِمَةَ(س) و نَدخُلَ فی طاعَةِ الُّلعَناءِ وَاولادِ اللُّعناءِ؟》
♦️بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات!
اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از یاری برادر و مولایمان حسین(ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوریم؟(۲)
و به نقل شیخ مفید، حضرت عباس(ع) خطاب به شمر لعین فرمود :
?《لَعَنَكَ الَلهُ وَ لَعَنَ اَمَانَكَ!
اَ تُومِنُنَا وَابنُ رَسُولِ اللهِ(ص) لَا اَمَانَ لَه؟!!》
♦️آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا(ص) امانى نیست؟
شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنین، خشمناك شد و به خیمه گاه خویش برگشت.(۳)
?منابع :
۱)عمدة الطّالب ابن عنبه، ص۳۵۶
۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۸۸
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۹
6⃣شجاعت :
✅روزی امیرالمؤمنین امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود :
?《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً》
♦️برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از نسل بزرگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در بیاورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد.
که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام(ع) معرفی کرد و گفت :
?《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》
♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱)
به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۲)
ام البنین پس از خواستگاری امام علی(ع) سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد و با ورود‌ ام البنین به خانه امیر مؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می کرد.(۳)
در وصف شجاعت و دلاوری حضرت عباس(ع) آمده است که؛
?《کَانَ کَالجَبَلِ العَظیمِ وَ قَلبُهُ کَالطَّودِ الجَسیمِ لِاَنَّهّ کانَ فارِساً هُماماً وَ بَطَلاً ضَرغاماً وَ کانَ جَسُوراً عَلَی الطَّعنِ وَالضَّربِ فی مَیَدانِ الکُفارِ وَ الحَربِ》
♦️عباس(ع) مانند کوهی بزرگ وقلبش بسان کوهی خشن (و استوار) بود: چرا که او جنگ اوری بلند همت وسلحشوری شیرگون بود ودر وارد کردن نیزه وضربات بر دشمن در میدان نبرد با کفارجسور وبی باک بود.(۴)
و در نقلی چنین بیان شده است که ؛
?《وَ لا یُقاسُ بِشُجاعَتِهِ اِلا شُجاعَةُ اَبیهِ وَ اَخیهِ》
♦️شجاعت عباس(ع) با شجاعت پدرش و برادرش مقایسه می شد.(۵)
در شجاعت عباس(ع) همین بس که وقتی دشمنان صدای او را می شنیدند رگهای بدنشان می لرزید و از ترس صولت و قدرت او، قلبهایشان از وحشت می تپید و پوست بدنشان جمع می شد.
همین شجاعت و قدرت او بود که پشتوانه محکمی برای امام حسین(ع)بود، لذا شهادت حضرت عباس(ع) سخت بر امام حسین(ع) اثر گذاشت.
تا جایی که در مقاتل آمده است :
?《لَمّا قُتِلَ العَبّاسُ(ع) تَدافَعَتِ الرَّجالُ عَلی اَصحابِ الحُسَینِ(ع)》
♦️هنگامی که عباس(ع) کشته شد، مردان دشمن از هر سو بر یاران امام حسین(ع) حمله شدند.(۶)
تاریخ نویسان نوشته اند که؛
?《لَم یَبقَ الحُسَینُ(ع) بَعد اَبِی الفَضلِ(ع) اِلا هَیکَلاً شاخِصاً مُعَرَّی عَن لَوازِمِ الحَیاةِ》
♦️بعد از شهادت عباس(ع) از امام حسین(ع) جز هیکلی و مشتی استخوان خالی از لوازم حیات و زندگی ایشان باقی نماند.(۷)
دشمنان هم سخت از مرگ عباس(ع) شاد شدند و جرات و جسارت پیدا کردند، و بر اصحاب و خیمه های امام حسین(ع) حمله ور شدند.
در آخر اینکه وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا، بدن غرقه به خون عباس(ع) را دید، به وسیله جمله ای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس(ع) ارائه می دهد و در سروده ای منسوب به خود می فرماید:
?《اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ،
وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا》
♦️چشم هایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت.(۸)

?منابع :
۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷
۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸
۳)ادب الطّف شُبّر، ص۷۳
۴)المنتخب طريحى، ص۳۱۲
۵)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۲۶۷
۶)مقتل الحسین(ع) مقرم، ص۳۴۰
۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۸)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۲۵۹
7⃣وفاداری :
✅در زیارت‌ نامه حضرت عباس(ع) از زبان امام صادق(ع) نقل شده که؛
?《أَشْهَدُ لَکَ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ وَ التَّصْدِیقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِیحَةِ لِخَلَفِ النَّبِیِّ الْمُرْسَل‏》
♦️شهادت می دهم که تو براى حضرتت تسلیم و تصدیق و وفا، و خیرخواهى، براى یادگار پیامبر مرسل به جا آوردی!(۱)
ابوحمزه ثمالى در روايتى از امام سجّاد(ع) ماجراى وفادارى ياران و خاندان حضرت(ع) را در شب عاشورا بازگو مى‏ كند، تا آنجا كه امام حسین(ع) یاران را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید :
?《يَا أَهْلِي وَ شِيعَتِي!
اتَّخِذُوا هَذَا اللَّيْلَ جَمَلًا لَكُمْ وَ انْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ فَلَيْسَ الْمَطْلُوبُ غَيْرِي وَ لَوْ قَتَلُونِي مَا فَكَّرُوا فِيكُمْ فَانْجُوا بِأَنْفُسِكُمْ رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَأَنْتُمْ فِي حِلٍّ وَ سَعَةٍ مِنْ بَيْعَتِي وَ عَهْدِ اللَّهِ الَّذِي عَاهَدْتُمُونِي》
♦️ای یاران من!
این شب است که سیاهی و تاریکی آن را فرا گرفته، پس چون شتری راهوار از آن بهره ببرید و خودتان رو نجات دهید.
مقصود اين گروه ستمکار من هستم و غير از من کسی را نمی خواهند.
اگر مرا بکشند، به فکر کشتن شما نمی افتند، پس خودتان را نجات دهید.
خداوند شما را مورد رحمتش قرار دهد.
من امشب شما را مرخص کردم و بيعت خود و پیمان خداوند، که با من بسته بودید را از گردن شما برداشتم.
در این هنگام؛ برادران و یاران امام(ع) به یک بار گفتند :
?《وَ اللَّهِ يَا سَيِّدَنَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ(ع) لَا تَرَكْنَاكَ أَبَداً أَيْشٍ يَقُولُ النَّاسُ تَرَكُوا إِمَامَهُمْ وَ سَيِّدَهُمْ وَ كَبِيرَهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ وَ نَبْلُو بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عُذْراً وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ أَبَداً أَوْ نُقْتَلَ دُونَكَ》
♦️ای مولای ما! به خدا سوگند!
هرگز تو را ترک نخواهیم کرد که مردم در مورد ما زبان که کنایه باز کنند و بگویند که آنها افراد بی وفایی بودند که امامشان و آقایشان و رهبرشان رو تنها گذاشتند تا اینکه کشته شد.
و آن روز بین ما و خدایمان عذری نخواهد بود.
و تو را رها نمی‌کنیم تا آن‌که در کنار تو کشته شویم.
سپس امام(ع) فرمود :
?《يَا قَوْمِ! فَإِنِّي غَداً أُقْتَلُ وَ تُقْتَلُونَ كُلُّكُمْ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ》
♦️من فردا کشته می‌شوم، همۀ شما نیز با من کشته خواهید شد و کسی از شما نمی‌ماند.
و همگی بابت این بشارت، خدا را شکر گفتند و گفتند :
?《الحَمدُ لِلهِ الَّذي شَرَّفَنَا بِالقَتلِ مَعَكَ》
♦️شکر خداوندی را که ما را به واسطه کشته شدن در رکاب تو، شرافت داد.(۲)
در نقلی، هنگامی که کلام امام(ع) تمام شد، حضرت عباس(ع) به نمایندگی از بنی هاشم بلند شد و عرضه داشت :
?《لَا اَرَانَا اللهُ ذَلِکَ اَبَدَاً》
♦️خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را رها کنیم و به‌سوی شهر خود برگردیم.(۳)
امام(ع) وقتی وفاداری یاران را دید، فرمود :
?《فَاِنّي لَا أََعلَمُ أَصحَابَاً أَوفَي وَ لَا خَيرَاً مِن أَصحَابِي، وَ لَا أَهلَ بَيتِِ أَبَّرَ وَ لَا أَوصَلَ مِن أَهلِ بَيتِي؛ فَجَزَاکُمُ اللهُ خَيرَاً》
♦️به راستي که من اصحابي را بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بيتي نيکوتر و صله کننده تر از اهل بيت خود نمي دانم، پس خدای متعال شما را جزای خير دهد.(۴)
در روز عاشوراء هنگامی که دشمن دست راست عباس(ع) او را قطع کرد و عباس(ع) دلاورانه با دست دیگرش در حالی که این گونه رجز می خواند، جنگید :
?《وَاللهِ اِن قَطَعتُمُ یَمینِی،
انِّی اُحَامِی ابَداً عَن دِینِی،
وَ عَن اِمَام صَادقِ الیَقیِنی،
نَجْلِ النَبِّی الطاهرِ الاَمینِ》
♦️به خدا سوگند! اگر دست راستم را هم قطع كنيد، هرگز از ياري دينم دست برنخواهم داشت.
و از امامم حمایت می کنم که فرزند پیامبر(ص) پاک و امین است، حمایت خواهم کرد.
عباس(ع) جنگ نمایانی کرد تا ضعف بر او چیره شد.
در این هنگام، فردی دیگر از فرصت استفاده کرد و کمین کنان، خود را نزدیک عباس(ع) رساند وضربتی دیگر بر دست چپ او فرود آورد و عباس(ع) در این هنگام، چنین رجز خواند :
?《یَا نَفْسَ لَا تَخْشِی‌ مِنَ الْکُفَّارِ
وَ أَبْشِری‌ بِرَحْمَهِ الْجَبَّارِ
مَعَ الْنَّبی‌ السَّیِّدِ الْمُختَارِ
قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِم یِسَارِی‌
فَأصْلِهِمْ یَا ربِّ حَرِّ النَّارِ》
♦️ای نفس! از کافران هراسی نداشته باش و به رحمت ایزد بزرگ؛ و همنشینی با پیامبر اکرم(ص) بشارت بده، اینان به ستم دست چپم را بریدند؛ پروردگارا ایشان را به آتش شرر بار دوزخ درافکن!(۵)
?منابع :
۱)كامل الزيارات ابن قولويه قمی، ص۲۵۶
۲)الهدایه الکبری خصیبی، ص۲۰۴
۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۱
۴

)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۵۲
۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۸
8⃣ایثار و فداکاری 😕
✅در کربلا، در روز عاشورا، آنچه در مقاتل آمده است؛
همه یاران و اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند،
?《وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ(ع) قَائِماً لإِِمَامِ الحُسَینِ(ع) یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمِیلُ مَعَهُ حَیْثُ مَالَ》
♦️فقط عباس بن علی(ع) مانده بود که همچنان پیش روی امام حسین(ع) بود و نزد او می جنگید و به هر سو که امام(ع) می رفت.(۱)
نقل است که؛
در روز عاشورا یاران و اصحاب امام حسین(ع) یکی پس از دیگری، به شهادت رسیدند، تا اینکه نوبت جانبازی حضرت عباس(ع) رسید.
پس خدمت امام(ع) رسید و اذن میدان خواست و گفت :
?《يَا أَخِي! هَل مِن رُخصَةِِ؟》
♦️برادر! آيا رخصت جهاد به من مى‏ دهى؟
اما امام(ع) ابتدا به او اجازه میدان رفتن نداد.
تا اینکه عباس(ع) عرضه داشت :
?《قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ》
♦️عباس(ع) عرضه داشت :
مولای من! سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام.
بعد از اصرار زیاد، امام(ع) موافقت کرد.
در این هنگام؛
?《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》
♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العطَش! العطَش!
پس امام حسین(ع) فرمود :
?《فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء》
♦️پس مقدارى آب براى اين كودكان تهیه کن.(۲)
در این هنگام؛ عباس(ع) به سوی شریعه فرات حرکت کرد، در حالی که این گونه رجز می خواند :
?《أُقْسِمْتُ بِاللَّهِ الأَعَزُّ الأَعْظَمِ
وَبِالْحُجونِ صادِقاً وَزَمْزَمِ‌
وَبِالْحَطیمِ وَالْفَنَا الْمُحَرَّمِ
لِیَخْضِبَّنَ الْیَومِ جِسْمی‌ بِدَمی‌
دُونَ الْحُسَینِ ذِی الفِخارِ الأَقْدَمِ
إِمامِ أَهْلِ الْفَضْلِ وَالتَکُّرمِ‌》
♦️سوگند راستین به خدای بزرگ و ارجمند و به حجون و زمزم و به حطیم و آستانه آن خانه ‌ای که‌ مورد احترام است؛ هر آینه تن خود را به خون خود رنگین می‌سازم و در راه دفاع از حسین(ع) که پیوسته با افتخار بوده و پیشوای اهل فضل و کرم است.(۳)
در مقاتل آمده است که؛
?《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》
♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند، عباس(ع) را محاصره كردند.
?《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》
♦️او را تير باران می کردند، ولى او لشكر را شكافت.
سرانجام، توانست محاصره دشمن را بشکند و خود را وارد شریعه برساند.
سپس مشک را پر از آب کرد، در حالی که خود نیز تشنه بود، وقتی خواست آب بنوشد :
?《ذَکَرَ عَطَشَ الحُسین(ع) وَ أهلِ بَیتِه(ع) وَ قالَ : وَ اللهِ لَا أَشرِبُهُ!》
♦️او به یاد تشنگی حسین(ع) و همراهان و کودکان او افتاد، و گفت :
به خدا سوگند! آب را نمی نوشم.
?《وَ رَمَی المَاءَ عَلَی المَاءِ》
♦️سپس آب را روی آب ریخت.(۴)
و در نقلی دیگر آمده است که عباس(ع) در این لحظه بر خود خطاب کرد و فرمود :
?《یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی،
وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی،
هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ،
وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ،
هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی،
وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ》
♦️ای نفس! بعد از حسین(ع)خواری و ذلت بر تو باد و بعد از حسین(ع) تو نباید باشی تا زنده بمانی، حسین(ع) در آستانه مرگ قرار گرفته و تو آب خنک و گوارا می نوشی؟ به خدا قسم این کار دین و آیین من نیست.(۵)
آنگاه فریاد برآورد :
?《وَاللهِ لَا اَذُوقُ المَاءَ وَ سَیِّدِی الحُسَینِ(ع) عَطشَانُ》
♦️به خدا قسم آب نمی نوشم در حالی که آقای من حسین(ع) تشنه است.(۶)
پس عباس(ع) بند مشک را بر دوش خود انداخت و قصد بازگشت به سمت خیمه ها را کرد.
?منابع:
۱)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۷
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴
۴)۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲
۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۵۸
9⃣جانبازی و شهادت 😕
✅امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید :
?《رَحِمَ اللهُ عَمّی العَبَّاسَ فَلَقَد اَثَرَ وَاَبلَی وَ فَدَی اَخاهُ بِنَفسِهِ حَتَّی قَطَعَت یَدَاهُ》
♦️خدا رحمت کند عمویم عباس(ع) را که حثیثت ایثار و جانبازی نمود و جانش را فدای برادر نمود تا آنجا که دستهایش قطع شد.(۱)
در روز عاشورا؛ هنگامی که عباس(ع) وارد شریعه فرات شد، مشکش را پر از آب کرد و به اميد رساندن به لبان تشنه، بدون قصد درگيری به طرف خيمه‏ ها حرکت کرد، اما دشمن مانع او شد.
?《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》
♦️پس دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند.
عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي‏ شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند

خارپشت شد.(۲)
در نقلی آمده است که؛
?《اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ(ع) عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیدَاً》
♦️عبّاس(ع) را از امام حسین(ع) جدا کردند و او را احاطه نمودند تا آن که وى را شهید نمودند، امام حسین(ع) در مرگ برادر به شدّت گریست.(۳)
پس دستور تیراندازی مجدد داده شد و از هر ناحیه تیری سمت عباس(ع) حواله می شد.
?《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》
♦️ناگاه تيرى به طرف او آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.
?《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》
♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
در این هنگام؛ مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد.
?《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️پس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد.
?《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》
♦️در حالی که فرياد می زد : ای برادر مرا دریاب!(۴)
امام(ع) بعد از شنیدن صدای عباس(ع) خود را نزد او رساند.
لشکر دشمن، با آمدن امام(ع) پا به فرار گذاشتند.
?《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》
♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و عباس(ع) را ديد كه از پاى در آمده است، گريان شد و فرمود :
?《الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》
♦️هم اکنون پشتم شكست و راه چاره‏ ام اندك شد.(۵)
حسین(ع) اکنون نظاره گر، عباسی است که توسط دشمن قطعه قطعه شده بود.
نقل شده است که؛
?《وَ قَطَعوا يَدَيهِ ورِجلَيهِ حَنَقَاً عَلَيهِ، ولِما أبلى فيهِم وقَتَلَ مِنهُم》
♦️همچنين دشمن، دست ها و پاهاي عباس(ع) را از سرِ كينه ورزى با او و به سبب گرفتارى هايى كه برايشان به وجود آورده بود و كُشتارى كه از آنها كرده بود ، قطع كردند.(۶)
در نقلی دیگر آمده است که؛
?《وَ ضَرَبَهُ مَلعُونُ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ فَقَتَلَه‏ُ》
♦️در این هنگام شخصی با عمود آهنی بر سرش کوبید و او از مرکب بر زمین افتاد.(۷)
چون بدن عباس (ع) را قطعه قطعه کرده بودند، امام(ع) نتوانست بدن را حرکت دهد.
?《فَوَضَعَهُ فِی مَکَانِه وَ رَجَعَ اِلَی الخَیمَةِ》
♦️پس بدن عباس را رها کرد و و خود به سمت خیمه ها بازگشت.(۸)
پس حضرت(ع) دیگر سوار مرکب نشد، گویا طاقت نداشت، عنان مرکب را به دست گرفت و به سوی خیمه ها حرکت کرد و وقتی زنان و دختران دیدند امام(ع) می آید، از همه زودتر حضرت سکینه(س) به جانب پدر آمد و گفت :
?《أَبَتَا هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّی العَبّاسِ(ع)؟!!》
♦️پدر جان! از عمویم عباس(ع) خبر داری؟
امام حسین(ع) با شنیدن سخنان حضرت سکینه(س) گریه کرد، سپس فرمود :
?《یَا بِنتَاهُ! اِنَّ عَمَّکَ قَد قُتِل!》
♦️دخترم! همانا عمویت عباس(ع) کشته شد.(۹)
?منابع :
۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲
۲)مناهج البكاء حويزی، ج۱، ص۱۴۰
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۸
۴)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۵)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۶)شرح الأخبار نعمان مغربی، ج۳، ص۱۹۳
۷)بحارلانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۲
۸)معالی السبطین مازندرانی، ج۱، ص۴۰۷
۹)ترجمه مثیر الاحزان ابن نمای حلی، ص۲۶۰
?مورد غبطه شهیدان 😕
✅امام سجاد(ع) فرمود :
?《رَحِمَ اللّه ُالعَبّاسَ! فَلَقَد آثَرَ وأبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّى قُطِعَت يَداهُ، فَأَبدَلَهُ اللّه بِهِما جَناحَينِ يَطيرُ بِهِما مَعَ المَلائِكَةِ فِي الجَنَّةِ، كَما جَعَلَ لِجَعفَرِ بنِ أبي طالِبٍ، وإنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّه ِ تَبارَكَ وتَعالى مَنزِلَةً يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداءِ يَومَ القِيامَةِ》
♦️خداوند، عبّاس(ع) را رحمت كند!
بى هيچ ترديدى، ايثار كرد و آزمايش نيكويى شد و خود را فداىِ برادرش كرد تا آن كه دستانش قطع شد و خداوند عزّوجل به جاى آنها، دو بال برايش قرار داد كه با آنها، همراه فرشتگان در بهشت، پرواز مى كند ، همان گونه كه براى جعفر بن ابى طالب، قرار داد.
عبّاس(ع) نزد خداوند تبارك و تعالى منزلتى دارد كه همه شهيدان در روز قيامت، به آن، رَشك مى برند.(۱)

?منبع :
۱)أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۲

درباره‌ی دکتر مسعود بازودار

همچنین ببینید

وفات حضرت خدیجه

همگی با این جمله آشناهستیم که تاریخ را قوم غالب می نویسند.بعدازغصب خلافت ،بی مهری …

12 نظر

  1. حمیده حسنی

    وقتی صحبت ازعملکرد امامان معصوم می شود و می گویند باید از انها پیروی کنی ودر مسیر انها حرکت کنی بلافاصله یک جمله به ذهن خطور می کند که کارپاکان را قیاس از خودیعنی انهاکجا و ما کجا مگر می شود در مسیر انها حرکت کرد ولی خداوند یکی از بندگان خودش همچون قمربنی هاشم پیش روی ما قرار دادکه امام نیست معصوم نیست مثل همه ما یک انسان است ولی خودش را انچنان تربیت کرد که به مقامی رسید که امام حسین به او فرمودند جانم فدایت عباس جان حضرت عباس به همه ما نشان داد که یک انسان غیر از معصوم هم می تواند با تلاش زیاد و مراقبت از نفس خویش به مقامات بالا برسد

  2. سیدمسعود امیدی

    با عرض سلام و ادب محضر معزز استاد ارجمند جناب آقای دکتر بازودار

    وصف خصایل و اوصاف حضرت عباس ابن علی(ع) به کلام نمیگنجد.

    آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس….

    زمانیکه از بین الحرمین وارد حرم حضرت عباس میشویم،بر تابلویی در سر در نوشته است؛ یا قمرالعشیره
    او ماه طائفه بنی هاشم است. روایتی عامه منقول است که صفت دیگر حضرت
    عباس “قوس” است که همان نور است یعنی اگر کسی از او استمداد کند و اورا در مشکلات و بحرانش صدا کند، با سرعت نور به کمک او میشتابد.

    در آبان سال ۱۳۷۹ حین ماموریت اینجانب در سانحه ای حضور داشتم. در این سانحه تنها جمله ایکه در حال سقوط خودرو بداخل دره ای ۱۲۰ متری به زبانم آمد، یا اباالفضل بود!

    سه نفر با من بودند و فوت کردند و تنها زنده آن خودرو هستم! اونشانش را برروی من گذاشت! دستم قطع شد!

    این تجربه واقعی زندگیم بود و یاریش را بین مرگ و زندگی به چشم دیده ام.

    آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس…

    • سلام خدمت جانباز سرافراز جناب آقای مهندس امیدی باتشکر از اظهار نظر شما.موفق باشید.بسیار خرسندیم که ایران عزیز یکی از خدمتگزاران صدیق خود را هنوز دراختیار دارد.

  3. با سلام و عرض ادب ادب احترام
    روز میلاد فرخنده و سراسر از نور و شادی حضرت ابوالفضل العباس ع و تقارن این روز مبارک با نام گذاری و تجلیل از مقام والا و ارزشمند جانبازان عزیز ،شجاع و دلاور نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که به معنای واقعی کلمه درس جانبازی را بسیار شیوا و زیبا به نسل های بعدی انقلاب رسانیدند . سلام و درود میفرستیم به پیشگاه قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس ع و شاگردان مکتبش جانبازان عزیز و ایثارگر.

  4. فائزه سادات رسول زاده طباطبایی

    جناب آقای دکتر بازودار با عرض سلام و ادب و احترام
    حضرت ابوالفضل (ع) جایگاه ویژه ای در قیام سید الشهدا دارد و به عنوان فرزند امام معصوم(ع) از معرفت بالایی برخوردار می باشد.
    طبق روایات از امام چهارم در خصوص شخصیت ایشان آمده است که ایشان مقامی در میان شهدای کربلا دارد که دیگر شهدا به حال او غبطه می خورند.
    ایشان تکیه گاهی بزرگ در حادثه کربلا برای اهل بیت(ع) و یاران امام حسین(ع) بود.
    حضرت ابوالفضل (ع) اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولیّ امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم گام نهاد و هرچه درتوان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت ایشان به پیمانی که با خداوند برای حفظ بیعت خود با برادر، راهبر و امامش بسته بود، وفادار ماند و به جرئت میتوان گفت زیباتر از این وفاداری در تاریخ به ثبت نرسیده است.

  5. بسیار خرسندم از این مقاله تکان دهنده شما باید در لحظه لحظه ی دوران کودکی عباس علیه السلام ، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه ی این دوران شیرین و حساس زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی همتای همه ی کمال بشری است ـ الهام می گیرد و می کوشد خود را آن گونه بپروراند که ایده آل و مطلوب پدری بزرگوار چون علی است ایشان درقیام سیدالشهدا از مرتبه والایی برخوردار بودند ومعصومیتشان در دید همگان آشکار است.

  6. سجاد رضایی یزدی

    با سلام خدمت جناب دکتر بازودار
    حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرداز مى کند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مى خورد.

  7. مقاله ای که نوشته شده است بس مفید و زیبا و روان بود در این بین باید توجه داشت که شناخت مقام و جایگاه حضرت عباس(ع) در میان شهدای کربلا سخت و دشوار است، اما می توان به این جمله امام حسین(ع) “الان انکسر ظهری و قلت حیلتی”… توجه کرد که چگونه با شهادت ۷۰ تن از یاران و فرزندان، چنین جمله ای را به زبان نیاوردند و تنها با شهادت حضرت عباس(ع) چنین جمله ای را گفتند، در حالی که حضرت عباس(ع) آخرین فرد از یاران بودند که با شهادت ایشان امام تنها و بی یاور شده بود و فریاد “هل من ناصر ینصرنی” سر دادند.

  8. محمد میرحسینی زمانی

    باسلام و عرض ادب دکتر بازودار
    بسیار مقاله مفید و اموزنده ای بود

  9. محمد میرحسینی زمانی

    باسلام و احترام
    یکی از شخصیت های بزرگ تاریخ اسلام و از حضرت ابوالفضل (ع) بعنوان یار و یاور امام حسین یاد میشه همیشه
    روز جانباز هم مصادف با ولادت حضرت ابوالفضل(ع) است نامگذاری شده است.

  10. علیرضا وطن دوست

    با سلام
    حضرت ابوالفضل جز سه شخص تاثیر گذار در واقعه کربلا بودند که اسطوره وفاداری و سرباز وفادار امام حسین(ع)نامیده شدند.یکی تر بهترین مصادیقی که ارتباط عمیق بین حضرت ابوالفضل را با امام حسین(ع)آشکار می‌کند ایه ((والشمس وضحاها والقمر اذا تلاها))می‌باشد که امام حسین(ع)خورشید ولایت ‌و حضرت ابالفضل ماهی تابان است که به دنبال این خورشید می‌رود.این که ایشان به مقام باب الحوائجی رسیده اند، به خاطر این نیست که چون دست یا پای ایشان را قطع کردند و یا چشمشان را تیر باران کردند، بلکه علت آن، امر دیگری است، امتحانی که ایشان پس دادند، هیچ یک از شهدای کربلا این امتحان را پس نداد. حضرت ابوالفضل علیه السلام تشنه بودند و وارد شریعه فرات شدند و موج های فرات را دیدند؛ انسان تشنه ای که سه روز آب نخورده و مشکش را پر از آب کرده است، کفی از آب فرات را برداشتند، در این لحظه ایشان یاد تشنگی برادر نبودند، این کف آب را بالا آوردند و هنوز تشنگی برادر را به خاطر نیاوردند، همین که آب را نزدیک لب ها آوردند و مماس لب های تشنه شد، این جا بود که یاد تشنگی برادر کردغیر از چشم بیدار خدا، کسی حضرت عباس علیه السلام را نمی دید و اگر حضرت عباس علیه السلام از شریعه، آب می خوردند کسی خبر نداشت، لکن برای رضای خدا، با نهایت خلوص، آب را روی آب ریختند. قمر بنی هاشم در کوران حوادث، آزمون های سختی داد و با سربلندی به شهادت رسید.

  11. سید علیرضا موسوی

    سلام خدمت استاد بزرگوار ممنون بابت مقاله ی ارزشمندتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *